Deutsch-Persisch Online Wörterbuch

Suchergebnisse :

german
word
فارسی
پرزحمت , مشکل , طاقت فرسا
german
word
article:Der
فارسی
بند ناف
german
word
فارسی
شب را گذارندن
فارسی
نوش جان، بزار بهت مزه بده
مثال:
lass es dir schmecken
فارسی
حرف اول و آخر را زدن. کسی که حرف آخر را میزند.
مثال:
Zu Hause spielt Mein Vater die erste Geige! در خانه پدرم حرف آخر رو میزنه.
فارسی
کار را که کرد, آنکه تمام کرد / یا کاری رو انجام نده یا وقتی انجام میدی کامل و درست انجامش بده
مثال:
Wennschon, dennschon, ich erledige das. م به پایان میرسونمش / تمامش میکنم.