Deutsch-Persisch Online Wörterbuch

Suchergebnisse :

german
word
article:Die
فارسی
کار دقیق
german
word
article:Der
فارسی
شریک , سهیم
german
word
article:Die
فارسی
هویج , زردک
فارسی
اَز دل برود, هرآنکه از دیده بِرفت.
فارسی
کنایه از حواس پَرت بودن
مثال:
وقتی شخصی حواسش پَرت است و چیزی را نمیشنود یا نمیبیند از این اصطلاح استفاده میکنند.
فارسی
به اِجبار چیزی را پذیرفتن / وقتی کاری لازمه انجام بشه ولی زیاد میلی به انجامش نداری
مثال:
Ich töte dich, wenn es sein muss! میکشمت اگه مجبور باشم! / اگه لازم باشه!