Teile diesen Link über
link
Ich hatte einen Blauen Brief. من یک نامه اخطار داشتم.
Etwas im Schilde führen
قصدی داشتن / برنامه ای داشتن / برنامه ای داشتن
Die Würfeln sind gefallen
تصمیمی گرفته شده است / رای داده شده است.
Blauer Brief
نامه ای که حالت منفی دارد مانند: نامه از دادگاه / استعفا نامه
eine Blaupause sein
یک نمونه خوب در کاری یا چیزی بودن
Mit den Wölfen heulen
همرنگ جماعت شدن
Aus dem letzten Loch pfeifen
در آخر نیرو و توانایی خود بودن
Blau machen
فرار کردن و جیم شدن از مدرسه و محل کار / نرفتن به مدرسه و جایی
Dreck am Stecken haben
چیزی را مخفی کردن / تقصیر و گناهی داشتن
Ein voller Bauch studiert nicht gern
با شکم پر کاری را انجام ندادن / کسی با شکم پر درس نمیخونه
Die Katze aus dem Sack lassen!
رازی را برملا کردن / به کسی چیزی را لو دادن و گفتن