Teile diesen Link über
link
Ich kann das nicht glauben! Sie wollte mich leimen! نمیتونم این را باور کنم! او میخواست من را فریب بدهد!
Etwas im Schilde führen
قصدی داشتن / برنامه ای داشتن / برنامه ای داشتن
Die Würfeln sind gefallen
تصمیمی گرفته شده است / رای داده شده است.
Blauer Brief
نامه ای که حالت منفی دارد مانند: نامه از دادگاه / استعفا نامه
eine Blaupause sein
یک نمونه خوب در کاری یا چیزی بودن
Mit den Wölfen heulen
همرنگ جماعت شدن
Aus dem letzten Loch pfeifen
در آخر نیرو و توانایی خود بودن
Blau machen
فرار کردن و جیم شدن از مدرسه و محل کار / نرفتن به مدرسه و جایی
Dreck am Stecken haben
چیزی را مخفی کردن / تقصیر و گناهی داشتن
Ein voller Bauch studiert nicht gern
با شکم پر کاری را انجام ندادن / کسی با شکم پر درس نمیخونه
Die Katze aus dem Sack lassen!
رازی را برملا کردن / به کسی چیزی را لو دادن و گفتن